یکی از آزاده های شهرستان حاجی آباد خاطره ای را از دوران اسیری خود بازگو کرد این خاطره ی طنزی است که به شرح زیر است :
در دوران اسیری خود روزی یکی از رییس های بالا دست به آنجا آمدند یعنی مهمان رییس ما بودند و به ما گفتند که برای پذیرایی از آنها بروید سرزمین خیار بچنید و بیارید چند تن از دوستان ما رفتند برای مسخره ریز ترین خیارها را چیدند و آوردند وقتی رییس این خیارها را دیدند به شدت عصبانی شدند و به آنها را تنبیهه کردن و من برای زرنگی رفتم درشت ترین خیارها را چیدم و آوردم وقتی رییس خیارها را دیدند خیلی خوشحال شدند و کلی تحویلمون گرفتند و گفت آفرین به تو ، منم گفتم ما این خیارها را به گاو ها میدادیم نمیدانستیم شما هم از این خیارها میخورید جاتون خالی سیری کتک مفصلی هم ما خوردیم.
نوشته شده در چهارشنبه 93/7/30ساعت 10:54 صبح